شعر فاطمی یکی از شاخههایی است که در ادبیات شیعی و جهان اسلام، جایگاه ویژهای دارد و شاعران زیادی در مدح و منقبت و به ویژه در رثای حضرت فاطمه (ع) اشعاری سروده اند.
با اینکه در دوران اخیر و دهههای نزدیک به ما، اقبال به شعر فاطمی زیاد است؛ اما پیشینه آن به قرنها پیش برمی گردد و شاعرانی مشهور و حتی با مذهب اهل سنت، از شخصیت و عظمت این بانوی یگانه یاد کرده اند و البته نگاهها و دیدگاههای متنوعی هم در این میان دیده میشود.
ناصرخسرو قبادیانی که گرایش شیعی دارد، به گونهای به موضوع شفاعت نظر دارد و میگوید:
رضوان به هشت خلد نیارد سر/صدیقه گر بود به حشر یارش
باکش ز هفت دوزخ سوزان نی/زهرا (س) چو هست یار و مددکارش
و با این بیت از بزرگی امام علی (ع) در کنار حضرت زهرا (س) یاد میکند:
کفوی نداشت حضرت صدیقه (س) /گر مینبود حیدر (ع) کرارش
برخی از شاعران به القابی از حضرت زهرا (س) اشاره دارند؛ چنان که سنایی غزنوی سیمای حضرت زهرا (س) را «خیرالنسا» میداند که بی همتاست:
سراسر جمله عالم پر زنان اند/زنی، چون فاطمه «خیرالنسا» کو؟
و یا عطار در الهی نامه لقب «خاتون جنت» را به کار میبرد:
همه یاران در آن اندوه و محنت/شدند آخر بر «خاتون جنت»
ابن یمین هم به همین لقب اشارهای دارد:
که «خاتون جنت» گذر میکند/ز آب مژه، خاکتر میکند
خواجوی کرمانی هم از لقب «بتول» یاد میکند:
منظومه محبت دهر و آل او/بر خاطر کواکب ازهر نوشته اند
دوشیزگان پرده نشین حریم قدس/نام «بتول» بر سر معجر نوشته اند
شاعرانی هم بوده اند که مرثیههایی سروده اند و غمنامهای را زمزمه کرده اند. از آن جمله هاتف اصفهانی که سوگمندانه میگوید:
حیف از فاطمه آن نخل جوان/که خم از باد اجل شد ناگاه
حیف از آن گوهر ارزنده که بود/در جهان خیل نکویان را شاه
حیف از آن شمع فروزنده که بود/پرتو آن طرب افزا غم گاه
بود از پاکی طینت تا بود/عفتش همدم و عصمت همراه
سرو ازین غصه به بر جامه درید/لاله زین غم ز سر افکنده کلاه
ریخت در فرقتش آن خاک به سر/کرد در ماتمش این جامه سیاه
کلک هاتف پی تاریخ نوشت/رفت از دار فنا فاطمه، آه
برخی از شاعران هم به «اهل بیت» پیامبر نظر داشته، نام مبارک بانوی دو عالم را درکنار آل عبا ذکر کرده اند.
هلالی جغتایی:
کیست آن چهار مه به مذهب من/علی (ع) و فاطمه (س)، حسین (ع) و حسن (ع)
و سعدی در بوستان خود این چنین دعا میکند:
خدایا به حق بنی فاطمه/ که بر قول ایمان کنم خاتمه
اگر دعوتم رد کنی ور قبول / من و دست و دامان آل رسول
همین جا به دعای شیخ بهایی هم اشاره کنیم که بسیار سوزناک و ملتمسانه میسراید:
الهی الهی به صدق خدیجه/الهی الهی به زهرای اطهر
که بر حال زار بهایی نظر کن/به حق امامان معصوم یکسر.
اما اقبال لاهوری در یک مثنوی کاملتر به این موضوع نظر میکند:
نور چشم رحمه للعالمین/آن امام اولین و آخرین
بانوی آن تاجدار «هل اتی» /مرتضی مشکل گشا، شیر خدا
پادشاه و کلبه ایوان او/یک حسام و یک زره سامان او
مادر آن مرکز پرگار عشق/مادر آن کاروان سالار عشق
مریم از یک نسبت عیسی عزیز/از سه نسبت، حضرت زهرا عزیز
مزرع تسلیم را حاصل، بتول/مادران را اسوه کامل، بتول
بهر محتاجی، دلش آن گونه سوخت/با یهودی چادر خود را فروخت
آن ادب پرورده صبر و رضا/آسیا گردان و لب قرآن سرا
بی گمان پرداختن به نمونههایی دیگر فرصتی بیشتر میطلبد و همین مقدار خود نشان از آن دارد که توجه به عظمت شخصیت دختر گرامی حضرت پیامبر (ص) و اشاره به شهادت دردناک ایشان، از نگاه شاعران شیعی و سنی در طول تاریخ به دور نمانده است.
جای گفتن ندارد که در شعر معاصر، شعر فاطمی بخش چشمگیری از شعر آیینی را شامل میشود.